نامه اى از آمريکا
به خاکسپاری کمونیسم؟
فرزاد سلطانى

باعث تاسف است که باید شاهد باشیم که کمونیسم کارگری و مارکسیسم در حزب کمونیسم کارگری به خصوص رهبری این حزب هر روز کمرنگتر می شود و عملا از پراتیک این حزب به کنار می رود. گرچه هنوز اسما کمونیست کارگری هستند اما در کمپینها و تظاهراتشان چهره پوپولیسم و گرایش به راست آشکار است. سازمان مسلمانان سابق از کمپینهای دست راستی این جریان است. به دنبال تشکیل این جریان مخالفتهایی زیادی وجود داشت و امروز شاهد آن هستیم که اکس مسلم یا بخوانیم مسلمانان سابق به سازمان اصلی و محوری این جریان تبدیل شده و عملا هویت خود را به اکس مسلم گره زده اند، بطوریکه دیگر تفاوتشان به سختی قابل مشاهده است. مشخص بود که با این ترفند و چرخش به راست توجه به خود جلب می کنند و تعدادی جلسه و مصاحبه توسط جریانات راست اروپا برایشان راه می اندازند و این سازمان به همین دل خوش کرده است.

سوال اصلی این است که آیا اگر اسمی از کمونیسم یا حتی سوسیالیسم می آوردند باز هم جلسات و مصاحبات برپا بود یا خیر؟ این مساله آشکار است که این جریان برای شهرت و مرکز توجه شدن دست به تشکیل چنین سازمان دست راستی زده است. هیچ کمونیست و مارکسیستی که به خودش مسلمان سابق نمی گوید. در مارکسیسم هویت مذهبی وجود ندارد چه برسد به هویت پسا مذهبی و نام گذاری انسانهای شریف و طبقه بندی آنها بر اساس اینکه هنوز رسما مسلمان هستند یا سابقا بودند و یا اکنون چه هستند یا هویت تراشی های دیگر. کارل مارکس می گوید دین روح دنیای بی روح است. دولت لنین بلافاصله آزادی مذهب و بی مذهبی را قانون می کند. منصور حکمت عملا می گوید همه انسانها سوسیالیست هستند اگر به درونشان رجوع کنند، می گوید هیچ انسانی با هیچ مذهبی زاده نمی شود و یا با هیچ هویت کاذب دیگری. این هویتها کاذب را بورژوازی ونظام سرمایه داری برای به بندگی کشیدن انسانها میتراشد. باید از مینا احدی و حمید تقوایی و اصغر کریمی پرسید که پس مارکسیسم و کمونیسم تان کجاست؟ آیا زنده باد حکمت گفتنتان از سر اجبار نیست؟ شما عملا پرچم مارکس و منصور حکمت را پایین کشیده ید و پرچم "مسلمانان سابق متحد شوید" را بالا برده اید. اما اگر هنوز تحت نام منصور حکمت فعالیت میکند به این علت است که کمونیسم کارگری هنوز در حزبتان در بدنه کادری تان زنده هست؟ همان کادرهایی که منفعل و خانه نشین کردید تا رهبری را از دست ندهید! رفقای سازمان مسلمین سابق باید همگی به شما تبریک بگویند به عنوان اولین کمونیستهای تاریخ کمونیسم که پرچم سرخ و عکس کارل مارکس را کنار می گذارید و پرچم اکس و هلال اسلامی هوا می کنید و زنده باد مسلمین سابق می گویید! گویا فراموش کردید یا خود را به فراموشی می زنید که وظیفه شما متحد کردن کارگران و انقلاب کارگری بود نه تشکیل سازمان مسلمانان سابق و نه تبدیل کردن یکی از ارکان جنبش کمونیسم کارگری به حزب جنبش سرنگونی با تزهای پوپولیستی و چپ رادیکال!

در ادامه پاسخ مصطفی صابر رییس دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری ایران به نقدی که من در صحبتهایم با ایشان کردم را می آورم. با پاسخی که از او گرفتم و پی بردن به عمق طرز فکر او و رهبری این حزب، هرچه بیشتر اطمینان پیدا کردم که حزب کمونیست کارگری به دنبال این جریان اکس مسلم به سمت سقوط و راست روی کامل حرکت میکند. من در بحثی که با او داشتم به شرکت اکس مسلم در کارناوال و میتینگ همجنسگرایان در استکهلم اشاره کردم و اینکه چرا فعالین مسلمانان سابق که همگی اعضای حزب کمونیست کارگری هم هستند با پرچمهای اکس مسلم و شعارهای این سازمان در این تجمع شرکت کردند؟ پرسیدم آیا نمی شد حرفی، اشاره ای، پرچمی از کمونیسم به اهتزاز در آورد. آیا نمی شد فریاد زد زنده باد کمونیسم و یا حد اقل زنده باد سوسیالیسم و مطرح کردن اینکه ما کمونیستها با حزب کمونیست کارگریمان! از حقوق همجنسگرایان و همه بخشهای تحت ستم دیگر دفاع می کنیم و حکومت اسلامی را محکوم می دانیم؟ چرا به نام مسلمانان سابق؟! و به درستی مطرح کردم که آیا این ازغلظت کمونیسم زدن نیست و آیا این حزب کمونیست کارگری را به جایی می رساند؟ مطرح کردم که اگر منصور حکمت هم اکنون در میان ما بود به چنین حرکت و سازمان دست راستی موافقت نمی کرد. اما جواب مصطفی صابر تاکید همان سیاستهای رهبری این حزب و تاکید بر سیاست پیش به سوی راست بود!

مصطفی صابر می نویسد: سازمان اکس مسلم سازمان  مسلمانان سابق نیست. اکس یعنی سابق مسلمان هم تعریفش معلوم است، پس نیازی به تعریف و مغلطه ندارد. می نویسد سازمان بی خدایان هم نیست! آتۀیسم و بی خدایی و ماتریالیسم هم درون برنامه و پراتیک این سازمان نیست. بنابراین سوال این است چه چیزی را جایگزین اسلام می کنند. آیا مسلمانانی که امروز مسیحی و یا زرتشتی و غیره شده اند هم بخشی از این سازمان هستند و یا خواهند بود؟ اگر نقد مذهب در جریان نیست پس هدف از وجود این سازمان چیست؟! و سپس می نویسد این سازمان سازمان همه آزادی خواهان و برابری طلبانی است که علیه اسلام سیاسی می جنگند و سر سازش ندارند! و این سازمان همه جور آدم با عقیده سیاسی و عقیدتی وجود دارد! واقعا عجیب است. تعجب آور است که رئیس دفتر سیاسی این حزب به این روز افتاده باشد. در پاسخ باید گفت اگر اولی درست است چرا اسم آزادی خواهان و برابری طلبان را انتخاب نکردید و یا سازمان مبارزه با اسلام سیاسی؟! اگر واقعا اینطور است در انتخاب اسم اشتباه سنگینی کردید. لطفا مغلطه نکنید و فریبکاری نکنید. کسی از شما باور نخواهد کرد. علنی و رسما بگویید برای شهرت و مرکز توجه شدن به این کمپین پیشنهادی جواب مثبت داده اید. گزینه دوم جواب مصطفی واقعی تر است که با این حرکت همه جور سیاست و عقیده، حال فرقی ندارد مسیحی راست و حامی سیاست آمریکا و پرو اسرائیلی و یا هر فاشیستی را به گرد این جریان فراخواندند. این پوپولیسم و به در و دیوار زدن این حزب را برای شهرت نشان می دهد. وگرنه اگر اطمینان به خط و سیاست خود داشتند دست به چنین حرکتی نمی زدند. اگر از کمونیسم کارگری خجالت زده نبودند، به چنین پروژه ای لبیک نمی گفتند. در ادامه می نویسد همه دنیا می داند مینا احدی کمونیست و از حزب کمونیست کارگری است. باید گفت: احزاب تغییر میکنند. شما تغییر کرده اید. اگر مینا احدی به خط و سیاست کمونیست خود پایبند بود سازمانی به نام مسلمانان سابق برپا نمی کرد. ممکن است دنیا بداند او خود را کمونیست می داند اما این را همه می شنوند که او و اطرافیانش در این سازمان به خود مسلمان سابق می گویند و رهبر مسلمانان سابق است. او و سایرین در این جریان دست راستی اولین کمونیستهایی هستند که خود را با این نام خطاب می کنند! اگر هدفشان کمونیستی بود نام کمونیست را با مسلمانان سابق برای شهرت تعویض نمی کردند. در ادامه طنزی را مطرح می کند که نام اکس مسلم برای مقابله با اسلام سیاسی که خروج از اسلام را ارتداد می داند انتخاب شده است و می نویسد ما این اسم را انتخاب می کنیم تا همه دنیا بدانند بساط اسلام باید برچیده شود!!!

اگرمخالف اسلام سیاسی هستید نیازی نیست برای خود هویت جدید بتراشید و مبارزه کنید. به عنوان کمونیستهای شرافتمند بایستید و بگویید ما کمونیست هستیم و اصولا هویت دینی و مذهبی را به رسمیت نمی شناسیم و تماما در نقد این هویتهای کاذب مسلمان و غیر مسلمان و اکس مسلمان و سایر هویتهای قومی و ملی هستیم. در ادامه بگویید مرتد دانستن هر کسی به دلیل هر عقیده توسط ما کمونیستها محکوم است! اتفاقا بیشتر کسانی که خود را بی دین می دانند هویتی برای مذهبی که ممکن است زمانی به آن تعلق داشته باشند را مطرح نمی کنند در عوض خردگرایی و ماتریالیسم و انسان گرایی و مارکسیسم را مطرح می کنند. نمی گویند اکس مسیحی هستیم! نمی گویند اکس بودایی هستیم! این تعبیر دست راستی باعث بی آبرویی برای حزب کمونیست کارگری است. با این تعبیر مصطفی صابر اسلام را برای یک عده هویت می داند و خروج از آن را نیز با اضافه کردن اکس به اول آن توجیه می کند. رییس دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری مطلبی بسیار عجیب و خام بیان می کند. می نویسد مثل این می ماند که در دوران هجوم به همجنسگرایان سازمانی به نام "اکس استریت" ایجاد کنی تا در این شرایط خاص از حقوق آنها دفاع کنی؟! این مثال غیر واقعی هیچ وقت در تاریخ اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد چون شخصیت همجنسگرا اصولا تعریفها و هویتهای موجود را به رسمیت نمی شناسد و خود را فرای آن می بیند، مخصوصا اگر تحت فشار باشد. می بینیم که چطور یکی پس از دیگری مصطفی هویتهای موجود جامعه سرمایه داری را به رسمیت می شناسد و مثالهایش نیز بر همین استوار است. او در ادامه ضرورت وجود سازمانهای جانبی مثل پناهندگی و زنان را مطرح می کند که قابل مقایسه با سازمان مسلمانان سابق نیست نه در اسم و تعریف و نه در پراتیک. پناهندگی امری موجود و جهانی ایجاد شده توسط ستم دولتها و حکومتهاست. در ضمن حرکت دفاع از پناهندگان وحقوق آنها و نیز کمک به آنان هم صرفا حرکتی کمونیستی نیست و چه بسا بسیار اومانیستها و لیبرالها نیز در این عرصه مشغولند اما بنا به تعریف مارکسيسم انسانگراى ما این مساله را بخشی و عرصه اى از فعالیت اجتماعى خود عليه تبعيض ميداند. پناهندگی هویت ما نیست. طوقی است که برگردن بسیاری انداخته اند. ما دقیقا میخواهیم که احدی بعنوان پناهنده لقب نگیرد. هر کس، هرجا که زندگی میکند باید شهروند آزاد و متساوی الحقوق آن جامعه باشد. زن بودن یک هویت نیست. جنسیت است. عین انسانیت است. هیچ تغییری هم لازم نیست. اکس مسلم یک هویت سیاسی است. در انتها می نویسد اگر حکمت زنده بود از این سازمان دفاع می کرد و مینا احدی و سایرین این جریان را به عنوان کمونیستهایی که به قسمت گود استخر رفته اند و در تریبونهای غربی حرفهای مارکس را مطرح کردند مورد تایید و ستایش قرار می داد!!! و همچنان می گوید این ناشی از استحکام حزبشان است و کسانی که  به اکس مسلم ایراد می گیرند به حزبشان هم ایراد می  گیرند که چرا حزب حزب  می کنند!

به ایشان باید گفت کدام حرفهای این جریان حرفهای مارکس است؟ هویت ارتجاعی اکس مسلم کجا، هویت رادیکال و انسانی کمونیسم کارگری کجا؟ من عمیقا باور دارم که اگر زنده یاد حکمت هم اکنون در کنار ما می زیست نه تنها از این سازمان دست راستی دفاع نمی کرد بلکه آنرا مردود و تعطیل اعلام می کرد و کمپین و سازمانی در همین عرصه اما در حد و خط کمونیستی و مارکسیستی و نه به عنوان مسلمانان سابق بلکه با هویت کمونیستی ایجاد میکرد. او هیچ وقت سر سازش با هویت تراشی نداشت و به کسانی که می گفتند کشورهای اسلامی نه گفت و اصطلاح جوامع اسلام زده را مطرح کرد. او که گفت کسی در ایران به اسلام اهمیت نمی دهد و در سخنرانی به عنوانه کنایه گفت همیشه در آن مملکت تولید آبجو از تولید مهر و تسبیح بیشتر بوده است! او که تمام داستان زندگی اش مبارزه با هویت های کاذب و بازگشت به هویت انسانی بود یک روزه در این سازمان را تخته می کرد! مصطفی صابر به خوبی باز اشاره می کند که رهبری حزبشان از سر ناتوانی و صرفا برای شهرت و مرکز توجه شدن و به رادیو و تلویزیونهای اروپا راه یافتن چنین کمپین پیشنهادی را پذیرفته اند و آن را با رفتن به قسمت گود استخر مقایسه می کند. واقعا تاسف آور است. از قرار این هزینه ای است که این جریان برای مشهور شدن بجان خریده است. این راست روی عمیقا ارتجاعی است. در اینجا کمونیسم اجتماعی نشده است. شما راست شده اید! اگر مارکس با این روش می خواست مطرح شود حتما خودش هم سازمان یهودیان سابق را تشکیل می داد تا شاید با او مصاحبه کنند! ما جدا به شما پیشنهاد می کنیم که بیش از این آبروی کمونیسم کارگری و منصور حکمت را نبرید و اگر با این خط و روش ادامه می دهید حداقل نامی در حد و اندازه سیاست های خود انتخاب کنید و اسم کمونیست کارگری را بیش از این خدشه دار نکنید و یا اگر ذره ای به فکر کمونیسم کارگری و منصور حکمت هستید لطفا به جای حزب کمونیست کارگری نامی برازنده همین فعالیتها برای خود انتخاب کنید. آیا زمان آن نرسیده است که نام حزبتان را عوض کنید. کمونیسم کارگری برازنده فعالیتهای شما نیست. *